سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

برنامه ریزی پسا امتحانی

 

از بچگی یک عادت خوبی داشتم و اون این بود که موقع امتحان ها که می­شد از همون روز اول که می­رفتیم تو فاز امتحان و دستمون از دنیا کوتاه می­شد شروع می­کردم به برنامه­ریزی برای ایام فراغت از امتحان و راهنمایی بودم که به این نکته پی­بردم که هیچ­کدوم از این برنامه ریزی­ها بعد از امتحان ابدا مطرح نیستند و اون موقع یک سری مسائل خاص دیگه اهمیت پیدا می­کنند اما حس برنامه ریزی امتحانی چیزی نیست که دست من باشه و ناخودآگاه به ذهنم میاد و یک حس خوبی بهم می­ده و واسه همین تصمیم دارم حالا که فقط یک امتحان مونده و داریم به ایام فراغت از امتحان نزدیک می­شیم کارهایی که از ابتدای امتحانا روش حساب کردم رو فهرست کنم

0.کار : خلاصه ما هم شاغل شدیم و استخدام شدیم و قرار شده از بعد امتحان ها بریم سر کار و اگر خدا قسمت کنه عمله ها و کارگر ها و خدمات و مهندس و دکتر و خلاصه همه رو بذارن زیر دست ما و چپ برن راست بیان و ما رو آقا مهندس صدا کنند و من هم ادای این مهندس های عصبی و دقیق رو در بیارم تیریپ "گلزار" تو " آتش بس" (البته نه با اون ضایعگی و تصنع) از در که میام تو به همه چی گیر بدم و بپیچم به پای همه و خلاصه کلی آرزو ها واسه خودم دارم ردیف می کنم

پی نوشت: شتر در خواب بیند پنبه دانه ، گهی لف لف خورد گه دانه دانه

1.ورزش : در مورد رژیم و ورزش و این که تا جوونیم هیکل رو هفت کنیم که دو سال دیگه که هیکلمون خود به خود هشت شد حسرت این روز ها رو نخوریم و از اونجایی که قبلا در مورد  اضافه وزن و تبعات اون نوشتم بعد از امتحان ها یک برنامه ورزشی منظم و خوب رو شروع می کنم که تا تو مهمونی های عید من رو با جاستین تیمبرلیک و جود لا اشتباه بگیرند.

2.سریال : چند مدتی هست که دیگه فیلم ارضام نمی کنه و حس فیلم دیدنم یهو پرید. همیشه استدلالم این بود که من سریال هایی مثل “lost” و امثالهم رو نمی بینم چون تو همون زمانی که دو سه قسمت رو ببینم می تونم یک فیلم درست درمون پدر مادر دار نگاه کنم و از این حرف ها که حالا همزمان حس فیلم دیدنم پریده و در عین حال حس سریال دیدنم شکوفا شده  و خلاصه “lost” , “prison break” , “24” , “californication” , “heroes”   , “ friends”  رفتند تو لیست انتظار و حالا ایشالله ترتیب همشون رو یک جا خواهیم داد

پی نوشت : در راستای جامع عمل پوشوندن به برنامه ها قسمت اول “ friends”  رویت شد و تا ادامه شب شاید یک قسمت دیگه هم ببینیم

3. مطالعه : فعلا همون کتاب هایی که اون سری گفتم و قرار بود بخونم تو این امتحان ها رو دستم زاییده و "این مردم نازنین" کیانیان و " به خاطر یک فیلم بلند لعنتی " داریوش مهرجویی که کلا لاشون باز نشده اما "دنیای سوفی" نرم نرمک به نصف رسیده و یک کتاب "هدهد میرزا"  هم به این جمع اضافه شده و حالا ترتیب این ها رو هم خواهیم داد.

پی نوشت : واسه مایی که " دایی جان ناپلئون " را 9 شب شروع کردیم و 3 بعد از ظهر فردا تمام کردیم جالبی داستان و نثر روان نویسنده باشد ما جان که سهل است همه چی مان را می دهیم تا مطالعه کنیم آثار مذکور را. مطلع هستید که چند صفحه هست بی پدر این کتاب آقای پزشکزاد دیگر؟؟ راستی اگه کتاب خوبی می دونید معرفی کنید حتما ، اگه خودتون دارین بدین بخونم پس می دم ، بابا پول ندارم یه کمی از این سعید یاد بگیرید

4.سینما و تئاتر : خیلی وقت است این کک سینما افتاده به جان ما و جدیدا هم مطالب جالبی که در مورد تئاتر می خونم علاقه ام رو بیشتر کرده تا برم و یه سرکی بکشم و ببینم چه طوریاس این تئاتر. یکی مانده به آخرین تئاتر ما بر می گردد به  6 سالگی که نقش "سلیمون" رو در تئاتر "سلیمون بچه خوب کرمون" اجرا کردم و فهمیدم نقش اول بودن چه حس خوبی است و آخری اش بر میگردد به "خرده جنایت ها زناشوهری" نوشته "اریک امانوئل اشمیت" که نوید و بهار بازی می کردند و حمیدرضا کارگردان بود و ما هم کمک کمی می کردم البته منظورم از کم خیلی کم هست و خلاصه  کک این تئاتر هم فعلا به جونمون افتاده نافرم

5. قرآن : به عنوان یک بچه ­ی مسلمان و معتقد خیلی حیف است که روی این کتاب مسلط نیستم تا هر کسی از هر جایش خواست آیه ای در آورد و چماق کند و بکوبد بر سر ما و ما ببینیم ای داد بیداد چاره ای نداریم جز تمکین. در ضمن من خودم با آیه های قرآن خیلی حال می­کنم و سعی می کنم و ایشالله خدا توفیق بده که بتونیم (تسلط تو سرمون بخوره) یک دور قرآن رو با دقت تفحص کرده باشیم

6.سایر موارد : خواب ، تولد دوستان و در صدرشون آقا مهیار تو بهمن ها و کلا بهمن و اسفند، الافی ، خیابون گردی ، ماشین بازی ، دور دور

پی نوشت :  به علت مشکلات شدید مالی بند 4 و سایر بند هایی که مشکل مالی ایجاد می کنند از برنامه خط می خورند. و خلاصه ما سعی کی نیم یک جور بی خرجی این مسائل رو سر و سمامون بدیم

نظرات 12 + ارسال نظر
Dew شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 ب.ظ http://dewl.blogfa.com

ye chizye gongi yadam miad:d
az in ke
hamlet o ejra nakarde booDn?!

البته در اون هملت بنده نقشی نداشتم و اگه اون رو هم تئاتر حساب کنی یعنی همه جشن های مدرسه هم پس تئاتر بوده؟؟؟ اونا که بچه بازی بودند:دی

عادل شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ب.ظ

مهراز جان جون مادرت به همه مومنانو مسلمانانو خاشعانو شب زنده دارانو پارسایانو و مصلحانو مستضعفانو مستکبرانو ... یه لطفی بکن از قرائت فصیح قرآن صرف نظر کن،آخه میترسم یه یهو ولوله ای در افلاک رخ دهد و جبرائیل را جو بگیرد و ییهو بهت وحی نازل کنه (سرعت بالا در حد وایمکس ایرانسل)
راستی بچه مسلمونو خوب اومدی حاجی، خوشمان آمد ؛)

نوکرنم که به ما ایماااااااااااان دااااااااااااااریییی...دیگه چه کنیم دیگه دمت گرم کلی روحیه دادی ...ادامه میدم شاید یهو دیدی بنده یه چیزی شدم :دی

مهیار یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام
خوبی مهراز ؟ شنیدی میگن رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است که اهسته و پیوسته رود :دی ( گه خوردن به هفت جد اباشونم خندیدن... یه بار واسه همیشه می خوام تند برم :دی )این کنکورم ما رو دیگه داره عصبی میکنه اگه الان مالزی بودم دیگه درسم تموم شده بود اما قسمتم اینه دیگه :دی

کار
خوب خیره مرد مومن :دی 50 درصد درامدت میدونی مادام العمر ماله منه چون من با این ماتحت گشاد(Ass Hole) :دی حس هیچ کاری و ندارم :دی

ورزش
به بین من که الان هفتم :دی اما بعد کنکور تصمیم دارم یه بند برم ورزش خدایی ورزش هیچی نداره این افسردگی از بین می بره (البته تو فک کن من یه درصد خدایی نکرده افسرده باشم :دی دنیا هم که دایورته به تخمم) :دی

سریال
ببین تو منو بکش سریال نده دستم همون سیزن اول 24 دیدم واسه هفت پشتم بسته اما لاست 4 تا سیزن اولش و دارم اگه سیزن 5 و 6 گرفتی به من هم بده آخه الهام بیننده پرو قرصشه :))

مطالعه
من الان چند وقته خیلی پایه ام این کتاب عطر سنبل عطر یاس و بخونم اما فعلا اصلا وقت هیچ کاری و ندارم اما خوش بحالت دانشجو یه شهر دیگه بودن توفیقی بود که هنوز نصیب بنده نشد :دی (تنها دلیل واسه ادامه تحصیل من همینه و البته ... :دی جای سه نقطه هر چی دوست داری بزار :دی)

سینما وتئاتر
یک شفاف سازی این جا لازمه :دی یادته قبل از این که تو تئاتر سلیمون نقش سلیمون و بگیری نقشت چی بود :دی ولی چیزی که الان یادم اومد این بود اون موقع بعد تئاتر تو ماشین تو خونه همه جا واسمون کل اون ملجرارو بازی میکردی البته به جای همه نقش ها هم خودت بازی می کردی :))

قرآن
جای تامل داره :) یاده هومن به خیر ... خبری ازش نداری ؟ نمی دونم چرا یهو یاده اون مغز فراری افتادم

سایر
مشکلات مال مشکلات مالی نکن :دی =)) کادو می گیری اصلان دوس نداری پس بدی :دی من حالا هیچی تولد الهام 12 اسفند :)) طفلک کارشناسی ناپیوسته آزاد قبول نشد اما سراسری قبول شد :-؟ :دی

بابا ما حقوقمون که "share" نگران اون نباااااش اصلا:دی سریال هم که باحاله هم مثل فیلم نیاز نیس روش زوم کنی تا هیچی رو از دست ندی هم این که واسه زبان و این ها هم خوبه و خلاصه خوبه کلا.. فک کنم سیزن 5 لاست در حال پخش شدنه بذار تموم شه کلا یه جا بگیرم بهت بدم ( من که اخر فکر نکنم حال کنم این لاست رو نگاه کنم)
-------------------------------------------------------------------
اسم اون کتاب البته در اصل "funny in farsi" هست که به فارسی به اسم "عطر سنبل عطر کاج" ترجمه شده...باحاله من عاشق طنزش مخصوصا تو داستان های اولی هستم که تعریف میکنه
-------------------------------------------------------------------
اتفاقا همین دیشب داشتم با هومن صحبت می کردم...خیلی باحال بود ... داره واسه دانشگاه خودشو آماده می کنه دهنش سرویس شده ..گیر داده تابستون داره میاد دوبی بریم اونجا می گفت وحید هم میاد تو هم بیا...می گفتم پول ندارم می گفت بیا این جا جات با من :)) من که پولی در بساط ندارم تو اگه می خوای برو یه سر
----------------------------------------------------------------------
حالا میام یه برنامه می ذاریم ردییییییفه :دی بابا این ماه بگذره رو غلطکم... 25 تومن دارم تا آآآآآآآآخر ماااااه....فکر کن!!!!!

جواد یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

هر کی برای خودش کم یا زیاد ، از این برنامه ریزی ها داره.
منم یکی دو ترم اول کلی برنامه ریزی میکردم با خودم!
اما برنامم شبیه هیچ کدوم از اینایی که گفتی نبود. برنامم فقط این بود که ترم بعد انشالله دیگه درس بخونیم و از اول ترم شروع کنیم درس رو و ....:دی
که البته در حد برنامه باقی میموند!
و این سنت رو هم اتاقی گرامی هنوز حفظ کرده ، امتحانا که تموم میشه:
- ااااا جواد این ترم راحت میتونستم معدل بالای 17 بیارمااااا
- آره بابا میتونستی!
- آره ، فقط باید تمرینای این درس رو تحویل میدادم ، اون درس رو یه خورده فقط بیشتر میخوندم ، تحقیق اون رو تحویل میدادم ،
سر کلاس اون یکی درس میرفتم ، با استاد اون یکی درس صحبت میکردم و ...
- راست میگی خیلی حیف شد
- ترم بعد ، از اول شروع میکنیم ، همه ی کلاس هارو میریم ، درس روز رو هم تو روز میخونیم ، باور کن نیم ساعت در روز هم درس بخونیم ترم بعد دیگه اینجوری نمیشه!
- خوب ، حالا انشالله به خیر میگذره این ترم ، از ترم بعد ....
- آره ، من این ترم این 4 تا درس رو نیوفتم ، تا آخر کارشناسی دیگه هیچ درسی رو زیر 15 نمیشم
- و ....
و همچنان ، منم این ترم اگه ریاضی مهندسی رو پاس کنم ، دیگه هیچ درسی رو تا آخر کارشناسی نمیوفتم!

عاااااااااالی بود یعنی ....یعنی بخش جانی فوق العاده بووووود ....اخه این مکالمه ها رو با من هم داره معمولا :)) اخر هر ترم ...البته شاید کار سختی نباشه معدل اوردن امااااااا شرایط ما رو هم یه نگاهی بنداز دیگه :)) واسه ما خیلی سخت تر از اون کار هاست که وصف شود...در حد تیم ملی:))
بابا این جانی رو نصیحت کن... ایام امتحانات سریال دیدن و فیلم دیدن و استخر رفتن و کامند زدن همین میشه دیگه

جواد یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:05 ب.ظ

اندازش به پست های مهیار نرسید ولی فکر کنم طولانی ترین انشایی بود که تا الان نوشتم!:دی

انصافا خیلی طولانی و جالب بود در عین حال ...همین طوری پیش برم با این بلاگ می تونم از تو و مهیار به عنوان نویستده های افتخاری دعوت کنم :دی

مهیار یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ب.ظ

سلام جواد جون :))
خدایی من فکر کردم از این ایده ها فقط به سر من می زنه دیگه دارم کم کم به هم ولایتی بودن ما افتخار می کنم :دی
اما این ریاضی مهندسی بی خود ترین درسیه که دیدم اه حاله ادم بهم می خوره دیگه گندش و در میارن با این درسای شر و ورشون

سرمه یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ب.ظ

سلام
تعریف ۲۴ رو شنیدم
لاست هم سیزن ۴ اپیزود ۱۸ هستم فک کنم
همون جاهایی که مطابق میل من کیت و ساویر دوست میشن با هم
البت
او جایی که کیت با اون پلیسه ازدواج میکنه هم باحاله
خیلی اونجا خوشکل شده!!

خیلی دوست دارم برم حلقه های ازدواج رو ببینم گرچه میدونم فیلم چیپیه!

اراده بفرمایید عابر بانک بنده در اختیار شماست
جان تو
منکه وقت پول خرج کردن ندارم
تو خرج کن جای ما حالشو ببر :دی

تعریف ریاضیات مهندسی رو هم خیلی شنیدم!!!!

ورزش دوست ندارم :دی
به خاطر همینم هست اینهمه چاقم دیگه

کار رو دوست دارم
مسئولیت داشتن
به فکر بودن
برنامه ی ریزی حساب شده کردن
نون حلال در آوردن!

راجع به بند ۵ واسه خودم خیلی متاسفم که تا الان از این کارا نکردم به اون صورت
نه که نخوام و دوست نداشته باشما...
اه
یه حس بدی بهم دست داد :دی

اووووووو خوب شد لاست رو کامل تعریف نکردییااااا ...جاهای حساسش رو نگو:دی بابا فرند هم باحاله من که خوشم اومده ...ای بابا پول قابلت نداره :))

مهیار دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام مهراز :-s
خوبی ؟حالت بهتر شده ؟

مهراز امروز دفترچه دانشگاه آزاد خریدم ...
30 هزار تومن از گلوشون پایین نره :-(
تازه تو دفتر چه زده 15 نفر و بیشتر نمی گیرن :-( اما من تو همون 15 نفر باید باشم :دی

ببین مهراز علی زنگ زد(علی مردک) که بیا بریم استرالیا و از این حرفا خیلی پایه هست که بره منم فعلا بهش اکی دادم :دی البته بریم واسه درس و زندگی

راستی چند تا سایت می دم فک کنم جامع ترین سایت ها در مورد مالزی همه چیه هست از هزینه رتبه های دانشگاه نحوه نوشتن رزومه ببین دیدنش خوبه البته هر سایت و خوب ببین بری سر بعدی بهتره
http://www.pnpars.com
http://www.sharifinvestment.com
http://www.study1000.com

بابا چه گرووووووون من که عمرا نمی خرم دفترچشو نه امسال نه سال دیگه :دی بابا من میرم چک می کنم ببینم چین اینا...بجه ها یی که این جا میان اگه کسی حال داره چک کنه یه امار بم بده

سرمه دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:31 ب.ظ

تحریکم کردی جاهای حساسشو بگم
مث اونجا که میفهمن هنری که فرار کرده بود رئیس اون طرفیاست
یا اونجایی که میفهمن اتان کلیر رو برده بوده پیش گروه هنری اینا
یا اینکه آنالوسیا ساویر رو گول میزنه و تفنگشو میدزده :دی
بازم بگم؟ :دی

ااااااااااره چقدر باحال ...اگه قول میدی کلش رو تعریف کنی واسم دیگه نبینم ...شبی یه قسمت رو تعریف کن واسم ...با جزییات هاااا

یک عدد وکیل نیمه دیوانه دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:48 ب.ظ http://www.foroughinameh.blogfa.com

سرمه اینجا چیکار میکنه!؟ همش اینجاست که!
هه !
خوبی سرمه جان؟ عکست را مشاهده نمودم بنده!
...
من که دارم آسونتر میگیرم همینطور که به جلو پیش میرم!
زندگی ام اصلا سخت نیست!
جالب نیست!
اونم امیدوارم جالب شه به زودی !
...
درباره ی بند ۱ و ۲ و۳و۴و۵و۶ هم بعدا میام نظر میدم!

اره خیلی بهتر داری میشی.. جدا می گم ...سعی کن همین طوری ادامه بدی...چرا خیلی جالبه..مشروط که نمی شی ؟ ها؟؟

سرمه دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:19 ب.ظ

جزئیاتشو روم نمیشه تعریف کنم :دی

خودم از عکسم بهترم :دی
گفت که دیروز همدیگه رو میبینید
انقدر به فکر امتحانی که خراب کردم بودم که یادم رفت بگم سلام برسونه

پس انتظار داری کجا باشم؟
اینجا منزل امید ماست :دی =))

خانه امید رو عااااالی اومدی باشد که بقیه عبرت بگیرند ... دوستان عزیز شما هم این جا رو خانه امید خودتون بدونید :))
ای بابا چرا روت نمیشه؟؟؟ بابا من یکی دیگه مرز های بی ناموسی رو رد کردم گرجه شاید شما نکرده باشید اما شما هر چی بگید رو مرز ما حساب میشه

سرمه دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:31 ب.ظ

خانه ی امید منه فقط!! غیرت دارما! :دی

ای بابا جواب این همه هوادار رو چی بدم؟=)))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد