سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

بسه خستم

همه چی داره خوب پیش میره که یهو حالت گرفته می شه . منم الان حالم گرفته ه­ست، چرا شو دقیق نمی دونم شایدم می دونم و روم نمیشه پیش خودم هم این دلایل رو واکاوی کنم . اشکال نداره . از این سخت­تر هاش رو هم گذروندیم این که دیگه چیزی نیست. تصمیم دارم غصه هیچی رو نخورم، نه این دنیا رو نه این این همه آدم جاکش که دورربرت رو گرفتن و لیاقت ندارن تف کف دستشون بندازی چه برسه بخوای جهان بینی خودتو براشون توضیح بدی . این­طوری که دارم پیش می رم فکر کن خیلی زود مجبود به انزوا و گوشه نشینی شم . دل آدم یهو پر میشه و من این جور وقت ها آرزو می­کنم کاش می شد انگشت اشاره­م رو کنم ته حلق خاطرات و تفکرات و هر چی خاطره و فکر دارم بالا بیارم. دیدین آدم که بالا میاره چه حس سبکی همراه با بی حالی به آدم دست میده؟ آخ چه قدر خوب می­شد. همشو بالا میاوردم بعدش بی­حال و آروم مثل این جوجه ماشینی ها یه گوشه کز می­کردم . تا همه این چیزا یادم بره. یکی از دوستام واسم تعریف می­کرد خیلی حس بدی­ه که یه سری آدم فکر کنی بهترین دوستات هستند اما اون ها تورو به تخم خودشون هم حساب نکنند. بعد خودش گفت ولی آدم تنها باشه خیلی بهتر از اینه که یه سری دوست داشته باشه که بهش حس تنهایی بدند. کاش شب یلدا این زنبیل­ه رو می ذاشتیم بین پاهامون و درست حسابی می­شمردیم چند تا جوجه واسه آخر پاییز برامون مونده تا الان که یهو می­بینیم نه زنبیلی هست نه جوجه­ای اینجوری کپ نکنیم. نمی دونم چرا اوضاع گاهی یه طوری میشه که واسه این که حق خودتو طلب کنی باید کلی از این ور و اون ور اخ و تف بشنوی که ای بابا یارو رو نگاه، هه حقشو می خواد. الان که نگاه می کنم می بینم استعدادش رو دارم برم روانکاو بشم. از این روانکاو هایی که یکی این طوری تعریفشون می کرد:از این آدم های عوضی­ای که تو زندگی شون هزار و یک مشکل دارن و صبح به صبح سرکار و خودشون رو موفق نشون می­دن و به مشکلات ملت گوش می دن و بعدم بهشون راه کار نشون می­دن و با چنان اعتماد به نفسی این کار رو می کنن که خودشون هم باورشون میشه آدم موفقی تو زندگی هستند. این روانکاو های دیوثی که جلسه اول به مریضشون می­گن که فعلا باید همه روابطشون رو قطع کنند و تا مدتی نباید هیچ رابطه ی جدیدی رو شروع کنند و تو جلسه سوم از طرف دعوت میکنند که بعد جلسه واسه شام برن بیرون و از همون جا می خوان سنگ بنای جاکشی رو بذارن. به نظرم تو این برهه زمانی خیلی مستعد این کار هستم. خیلی سخته که واسه حقوق مسلم خودت مورد سرزنش و پوزخند قرار بگیری..اصلا هم ربطی به سیاست و سیاست بازی نداره..خیلی از همین شماهایی که اعتقاد داری تو انتخابات ال شده و بل شده (که خودم هم البته هستم) و حقت خورده شده و این حرف ها تو ساده ترین مسائل زندگی­ت نمی­تونی اخلاق رو مد نظر بدی و وقتی صحبت ازرعایت حقوق دیگران میشه کمیتت می­لنگه . به هر حال حال من یکی گرفته­س از این همه کثافت دور و برم که البته دلیل همشون خودم هستم.دنیا که همیشه اینطوری نبوده اما دلیل نداره که همیشه اینطوری نمونه.به هر حال این نیز بگذرد درویش و چون بگذرد غمی نیست

نظرات 8 + ارسال نظر
بــاکس سی تی شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.box30t.ir

بــاکس سـی تـی با هیت بالا روزانه 10000 بازدید افتخار دارد لینک شما را ثبت نماید.
قبل ازارسال لینک حتما کدلینک باکس رادروبلاگ خود قراردهید.
درضمن باکس ما آماده تبادل بنر باتمامی وبلاگ ها و سایت ها میباشد.
بنرها به صورت تصادفی درصدها وبلاگ به نمایش درمی آیند.
پس هرچه زودتر به جمع ما بپیوندید ولینک خو را ثبت کنید.
منتظر حضور گرمتون هستیم.

Jaani یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ق.ظ

ino ta akharesh nakhundam akhe ta jaye ke tonestamo khundam vali be andaze kafi yaas dasht ke edame nadam(makhsosan tohin be 2stat)bebakhshid ishaala seri baad bloge badio betonam bekhunam:(

توهین به دوستام؟؟؟ نه یه وقت خدار نکرده این چه حرفیه اقای جانبازی از شما بعیده...یاس داشت؟ خب اره دیگه چه میشه کرد..حس و حالمه که این روزا دیگه

تینا یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.telesmtanhayi.blogfa.com

سلام

مرسی که اینهمه لطف دارین
آره دارم میخونم برای کارشناسی

امروز امتحان داشتم که زیاد خوب ندادم
ولی ایشالا پاس میشه
یعنی اگه نشه که بدبخت میشم
خداییش استادمون این ترم آخری حسابی سنگ تموم گذاشته
اصلا بهم گیر نمیده
ولی دانشجو بودن هم عالمی داره
اون شیطنت های سر کلاس.پیچوندن استادا....


خوب دیگه فعلا بای
امیدوارم شما هم موفق باشین




جواد یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ

من به نشانه ی اعتراض به تضاد پست های شما با شئونات اسلامی و عفت عمومی ، این وبلاگ رو تا ویزیت بعدی تحریم میکنم!

تضاد چی با شئونات اسلامی؟؟؟ ای بابا یعنی تو اسلام ادم جاکش و دیوث پیدا نمیشه؟ بابا بی خیال این حرف ها رو .به آزادی بیان خودمون احترام بذاریم دیگه:دی

جواد یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:59 ب.ظ

برادر ، این حرف شما چه ربطی به این داره که اینجا از این کلمات استفاده بشه!؟:دی
خیلی چیزا هست که وجود داره ، حتی همه میتونن ببنین ، ولی آدم نباید همه جا بگه که!

بعله بنده هم کاملا با شما موافقم هر چیزی رو که ادم همه جا نمی تونه بگه..همین من میام پیش شما که کلمات ک دار به کار نمیبرم اما در حالت عادی نگاه کن ک از دهنم نمیافته..ولی تو کوچه خیابون هم که میرم از این کلمات استعمال نمی کنم..می بینی؟؟؟ من و تو داریم یه حرف رو می زنیم

جواد یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:12 ب.ظ

البته پیش ما میای ، اگه به کار ببری که مارو کلی خوشحال میکنی! واسه خودت درد داره!

جواد این طوری که تو گفتی درد داره ملت فکر ناجور میکنن هاااااا...بابا میزنه تو سرمون و دستش برسه سایر نقاط حساس و غیر حساس

جواد یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ب.ظ

هیچ کی مثل تو ذهنش خراب نیست!
ما هم فقط تو سرت میزنیم ، چه جای حساس دیگه ای تا الان زدیم؟؟؟

ای بابا به هر حال همیشه از یه جا شروع می شه دیگه الان نزدید بعدا یه وقت دیدی راه و چاهشو پیدا کردی زدید:دی خدا رو چه دیدی؟:دی

مهدی چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:16 ب.ظ

بله ... درسته ... بعضی از دوستا هم عجب آدم های جاکش دیوث جنده ی خار مادر ... هستند !!!

بله دیگه ...چه میشه کرد :دی حالا درس میشه ایشاله شما خودتونو ناراحت نکنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد