تا آنجا گفتم که طبقه منفی دو پورت آتوریتی منتظر بودیم اتوبوسمان بیاید. من رفتم جلوی گیت مشخص شده وایستادم. دو دقیقه نشد که یک زن سیاهپوست از راه رسید و گفت اینجا جای من است. تنها چیزی که در آن خراب شده معنی نداشت جا بود. گفتم رو چه حساب جای تو است؟ من زودتر آمدم. هنوز کلمه از دهانم خارج نشده بود که دیدم زنک خیکی شروع کرده دارد برایم رپ میکند و دستانش را تکان میدهد و بچههای قد و نیمقدش که یه یک گوشه روی سر و کول هم میلولیدند را نشان میدهد. به معنای واقعی کلمه رپ میکرد. هنوز هم نمیدانم جملههایش را از قبل آماده کرده بود یا فیالبداهه میگفت البته در نتیجه کار فرقی ایجاد نمیکند. حسابی خودم را باخته بودم. جا که سهل بود٬ آن چند دلاری که به آن گداهای شاگردشوفرنما نداده بودم را حاضر بودم بدهم که فقط بس کند. گفتم ببخشید بفرمایید جا برای شما. که دوباره شروع کرد به داد و بیداد که من امثال تو را خوب میشناسم. سلیطه ولکن نبود.
همینطوری به داد و بیداد ادامه میداد که یک مرد سیاهپوست گنده که روی گردنش خالکوبی کرده بود "تهدید برای جامعه" آمد طرفمان. اول زل زد به چشمهای من و گفت " زُِپ؟ " نگاهش کردم. معنیاش را نمیدانستم. در امریکا وقتی معنی کلمهای را نمیدانید بگویید "یا" و با لبخند چندبار سرتان را تکان میدهد. در اولین نگاه طرف میفهمد که انگلیسیتان تعریفی ندارد و بیخیالتان میشود. این را از همسایه ژاپنیمان یاد گرفتم. ماشینتان را بدجایی پارک کردید آقای ناکامی. "یا" و چند تکان دادن سر همراه لبخند. لطفا در تراستان سیگار نکشید آقای ناکامی. "یا" و چند تکان دادن سر همراه لبخند. همیشه این روش جواب میدهد. البته وقتی طرفتان یک سیاه پوست بینهایت گنده با یک خالکوبی "تهدید برای جامعه" باشد ترجیح میدهید دست از پا خطا نکنید٬ مخصوصا وقتی معنیاش را ندانید. دوباره پرسید "زُپ؟" شیما اگر نبود میزدم زیر گریه. دوباره یک آبدهن قورت دادم و چیزی نگفتم که زنک خیلی پیشدستی کرد و مثل بچههای لوس مدرسه سیر تا پیاز قضیه را به صورت رپ برایش تعریف کرد. البته لحن زنک خیلی هنگام صحبت با مرد گنده هم دست کمی از دعوا نداشت.
حالا مرد گنده هم وارد داستان شده بود و داشت رپ میکرد. نمیدانستم این دو نفر دارند با هم فیت میدهند یا دارند همدیگر را دیس میکنند. دانستن این قضیه در سرنوشت آن شب من خیلی مهم بود. درست است که با توجه به لحنشان معلوم نبود این دو در کنار هم هستند یا در مقابل هم اما نگاههایی که به من میانداختند معلوم بود که من فرسنگها در جبهه مخالف هستم. "تهدید برای جامعه" گویا از رپ کردن خسته شد و یک نگاهی به من انداخت و گفت "بِچ" و راهش را کشید و رفت یک گوشه روی زمین خوابید که باز هم نفهمیدم این "بِچ" را در توصیف من گفت یا در توصیف آن زنک خیکی خطاب به من که البته با توجه به این که من مرد هستم احتمالا در توصیف آن زن گفت وگرنه مردها که به هم "بچ" نمیگویند.
ساعت ۱۲ شب خلاصه اتوبوس آمد و سوار شدیم. اتوبوس هم وایفای داشت٬ هم سرویس بهداشتی. اولین تفاوتهای بارز با ایران داشت بدجور توی چشم میزد. راننده اتوبوس چند دقیقهای صحبت کرد و سفر خوشی برایمان آرزو کرد و چراغها را خاموش کرد که مسافران راحت بخوابند. ۱۰ دقیقه از آن سکوت مرگبار وهمآلود نگذشته بود که یکهو یک نفر با انگلیسی خاورمیانهای نعره کشید که نگهدار آقای راننده. احتمال حمله تروریستی وجود نداشت چون اگر کسی میخواست خودش یا اتوبوس را منفجر کند زیاد به در حرکت بودن یا نبودنش اهمیت نمیدهد. مهمترین احتمال بعدی گروگانگیری بود. حداقل از نظر سایر مسافران اتوبوس. همه بدجوری ترسیده بودند به جز من که داد زده بودم. از همه بیشتر شیما ترسیده بود چون نمیدانست چه بلایی برسرمان آمده که من آن طوری نعره میکشم که نگهدار.
در امریکا پدیدهای وجود دارد به نام شهرهای همنام به گونهای که بسیاری از شهرهای امریکا به نام شهرهایی از کشورهای دیگر نامگذاری شدهاند. منچستر انگلیس٬ ممفیس مصر٬ مونتپولیه و پاریس فرانسه٬ مسکو روسیه و هزاران نمونه دیگر. با پسرک لهستانی که قصد داشت از مکزیک برود آلبرتای کانادا گرم گرفته بودم. گفتم که دارم میروم برلینگتون برای ثبتنام دانشگاه و پسرک هم از سفر پرماجرایی که تا اینجا داشت برایم میگفت. سیستم اتوبوسرانی در امریکا با ایران کمی متفاوت است. شما بلیط مقصد را میخرید و یک بار پول میدهید و ممکن است برای مثال سه بلیط دریافت کنید و مجبور شوید در سفر دوبار اتوبوس عوض کنید. چیزی شبیه سیستم پروازهای خارجی. ازش پرسیدم مقصد بعدیاش کجاست؟ گفت خوشبختانه نیازی نیست اتوبوس عوض کند و اتوبوس به مقصد برسد اوهم پیاده میشود و میرود خانه پسرعمویش. گفتم جدی؟ پسرعمویت در برلینگتون زندگی میکند؟ گفت نه٬ پسرعمویش در مونترال است. گفتم چند وقت در مونترل میماند و کی میرود کانادا؟ خندید و گفت مونترال در کاناداست دیگر. برایش قضیه شهرهای همنام را توضیح دادم تا از گمراهی دربیاید که گفت نه٬ این مونترال ربطی به شهرهای همنام ندارد و اصل جنس است. مو به تنم سیخ شد. گفتم مطمئنی؟ گفت " دِفِنِتلی" گفتم " دِفِنِتلی؟" گفت "شُر" گفتم "شُر؟" گفت "ابسلوتلی". حالا فهمیدم چطور در آن وانفسا بلیط به آن ارزانی گیر آورده بودم. اتوبوس میرفت مونترال کانادا و از آنجا برمیگشت برلینگتون. و ما ۶ روز بعد از ورود به امریکا در حالی تا ۶ سال بعد میتوانستیم به صورت قانونی در امریکا بمانیم در به صورت خودجوش در حال خروج از مرز امریکا بودیم. نفهمیدم چی شد که نعره زدم اتوبوس را نگهدار ولی مطمئنا هدف اولم این بود که قبل از اینکه شیما چیزی در مورد گندی که زدهام بفهمد یک حرکت عملی در راه بهبود امور ورداشته باشم. "آن زمان که شما خوابیده بودی من با رانندهها برای درست شدن اوضاع گلاویز شده بودم" بهتر از هیچی بود.
در امریکا قانون دیگری وجود دارد که اتوبوسی که از ترمینال خارج شد به جز مکانهای معین اجازه پیادهکردن مسافر را ندارد. این قانون را راننده برای من در کمال آرامش توضیح میداد. میگفتم من ویزای کانادا ندارم. میگفت اشکالی ندارد٬ دم مرز خیلی اینچیزها را چک نمیکنند و من هم نشنیده میگیرم. چیچی را نشنیده میگیری مرد حسابی٬ آمدیم و چک کردند٬ دم مرز من همراه زن و بچه این سر سیاه زمستون چه خاکی بر سرم بریزم. آمدیم اینوری چک نکردند و ما رفتیم مونترال٬ مرز امریکا اگر چک کردند و راهمان ندادند داخل چی؟ بدون ویزا تو کانادا چیکار کنم؟ پناهنده شوم؟ دروغ چرا٬ علاوه بر صدایم پایم هم میلرزید. زنگ زدم عمو سروش. گفت گوشی را بده به راننده. نمیدانم به راننده چی گفت که راننده نرم شد. گفت چون نمیتوانم اینجا پیادهتان کنم برمیگردم پورت آتوریتی. عمو سروش هم گفت میآید پورت آتوریتی دنبالمان. ساعت ۱ شب بود که ما در پورت آتوریتی پیاده شدیم.
حالا این "زپ" چی هست؟
البته من اگه جای شما بودم ، از همون اول واسه کانادا اقدام میکردم - چون امنیت واقعآ تو کانادا خیلی بیشتر از آمریکا هستش . خاله من که مقیم تورنتو و اتفاقآ او هم در منطقه برلینگتون تورنتو زندگی میکند - میگوید که کانادا آنقدر امن هست که حتی ساعت 2 شب هم یک دختر به راحتی میتواند در یک پارک یا خیابان قدم بزند . و همینکه حمل سلاح گرم در کانادا ممنوع است ، امنیت بسیار بیشتری را برقرار میکند .رنکینگ دانشگاه های کانادا مانند واترلو ، تورنتو ، مک کستر ، بریتیش کلمبیا ، کلگری و... هم عالی است و چیزی کم تر از دانشگاه های آمریکا ندارد .