در مورد برنامه ی ماه عسل و هدیه دادن یک کودک روی آنتن به پدر و مادری امیدوار دریافت کودک بدون هماهنگی با پدر و مادر و اشک های شوق مادر و بهت و غافلگیری پدر و بعدا اعلام اینکه با پدر و مادر از قبل هماهنگ کرده بودیم -که اگر هماهنگ کرده بودند تا همین جایی دروغ گویی و ریاکاری و عوام فریبی گریبان برنامه را گرفته است- و این ها که بگذریم دوستانی استدلال می کنند که " دیدید؟ دیدید پدر و مادر خوشحال و بچه خوشحال و چقدر همه در پوست خودشان نمی گنجیدند؟ دیدید زود قضاوت کردید؟ دیدی شادی همه را و هنوز هم به اشتباه خود اعتراف نمی کنید؟"
بحث در اینجاست که صحبت همه کسانی که به این شیوه ی کودک هدیه دادن روی آنتن ایراد گرفته اند و انتقاد کرده اند بحث شان، بحث موردی نبوده. بحث شاهین و زن و مرد نبوده. بحث شیوه بوده. بحث حقوق کودک بوده. حتی در برنامه ی امروز مادر بچه چیزی به این مفهوم گفت که "من دیگر نه امید این را داشتم که بهزیستی به من بچه ای دهد و دیگر در خود می دیدم" ... حالا چطور به مادری که در خود نمی دیده بچه ای هدیه داده اند بماند، فرض بر اینکه همه خوشحال و همه خندان، شاهین و پدر و مادرش راضی، اما واقعا گور پدر ناراضی؟ گور پدران فعالان حقوق کودک؟ بچه هدیه دادن روی آنتن بدون هماهنگی با پدر و مادر صرفا به پاس بزرگداشت نگهداری از یک بچه ی معلول؟
جالب این جاست کسانی که از بی قانونی محمود احمدی نژاد شاکی هستند، بی قانونی را به دو نوع بی قانونی بد و بی قانونی خوب تقسیم می کنند، کار بد را به دو نوع کار بد خوب و کار بد بد تقسیم بندی می کنند ، کار غیر کارشناسی را به دو نوع کار غیرکارشناسی با نتیجه ی مثبت و کار غیرکارشناسی با نتیجه منفی تقسیم بندی می کنند. نتیجه می شود که هر مدیری، مسوولی، هر کسی به امید رسیدن به نتیجه مطلوب و صرف داشتن توهمات موفقیت کار بد، غیرکارشناسی، غیر قانونی را در اولیت قرار می دهد با این شعار که خدا بزرگ است.
|