بی پولی

راستش دیروز رفتم نمایشگاه نفت و گاز و انرژی یعنی تنها نرفتم با محمد رفتیم (نمی دونم چرا این ویرگول سر جای همیشگیش نیست؟ همه دکمه ها رو هم امتحان کردم ) ... از این نمایشگاه های گنده با کلی آدم گنده و بعضا گنده دماغ ... عمیقا حسودی ام شد. همه آنجا کار داشتند یعنی شغل داشتند . من آدم حسودی نیستم . شاید آدم عنی باشم اما حسود نیستم . این که حسودی ام شد چون همه آن جا کار داشتند و من کار ندارم . البته من هنوز دانشگاه دارم درس دارم پروژه دارم اما کار را هم دوست دارم .  البته رزومه هم دارم . از آن رزومه هایی که با هزار و یک حقه بازی و دوز و کلک بزک دزکش کرده ام - البته که فاقد هر گونه دروغ است اما اغراق چرا...رزومه که بدون اغراق نمی شود - و قبل تر ها یک جایی برای استخدام فرستاده بودمش . یک روز یکی زنگ زد که آقا شما متاسفانه اورکوالیفاید تشریف دارید ... این جور آدمی هستم من که بدون حتی یک روز سابقه کاری و بدون هیچ گونه دانش خاصی اورکوالیفاید می شوم ... آبدارچی نمی خواستند ها . آبدارچی که رزومه نمی خواهد،می خواهد؟دیروز هم هی این فرم هایی که می گذاشتند برای همکاری بین شرکت ها را پر می کردم. نام شرکت را مهراز امینی و سمت شرکت را می نوشتم مهندس مایل به همکاری کمی دری وری ردیف می کردم و زیرش با فونت بزرگ می نوشتم دارای کارت معافیت داخل پرانتز غیر پزشکی . شنیدم البته مدیرانی هستند که این برگه های همکاری و یا رزومه ها رو بُر می زنند و بعد یک سری اش را دور می اندازند با این استدلال که ما با آدم های بدشانس همکاری نمی کنیم  ، جل الخالق

این که کار می خواهم خب البته دلایل مختلف دارد ، مهم ترینش پول است . من پول ندارم ، یعنی نه تنها آن قدری که می خواهم ندارم و نه تنها آن قدری که نیاز دارم ندارم کلا ندارم... یک ته مانده پولی داشتیم که هفته پیش رفتیم مهمونی مهدی ، دوست داشتم همه اش را خرج کنم که تمام شود راحت شوم از دستش . 

چیزی که من را از همه چی بیشتر حرص می دهد ، این آدم هایی هستند که در وبلاگشان هی غر بی پولی می زنند و آی پاد دارند ، ماشین دارند ، گوشی خوب دارند ، تفریح سالم و ناسالم دارند ، می روند باشگاه انقلاب ورزش ، مسافرت می روند ،کنسرت خیریه می روند ،  بعد هم در آخر نق می زنند که پول نداریم . آدم بی پول ندارد ، هیچ کدام از این هایی را که گفتم ندارد ، نه تنها این ها را ندارند خیلی چیز های دیگر هم ندارد . آدم بی پول آگهی درست می کند که برود به بچه های دانشگاه آزادی که هم ماشین دارند هم آی پاد دارند هم تفریح دارند درس بدهد . پس اگر بی پول نیستید هی دم از بی پولی نزنید ، بیشتر استخوان می شوید در گلوی بی پول هایی که ندارند . البته اگر هم بی پولید دم از بی پولی نزنید ، استخوان می شوید در گلوی همه ... البته ببخشید که من همی کمی استخوان شدم در گلوی همه .  

حرف اصلی ام این است که این وبلاگ نویس هایی که خیلی معروف اند می آیند و می گویند نداریم و آی و وای و از آن طرف نمی دانم چه حسی پیدا می کنند که فکر میکنند حتما در ادامه باید خاطر نشان کنند که از نداری فقط حسش را دارند و موارد خاص خودشان را ذکر می کنند . یک جوری شو آف دارند و در ادامه خضوع و فروتنی .  

 پی نوشت : ساباتو می گه وقتی مشهور باشی تواضع خیلی راحت میشه ... دقیقا هم همین طوریه ... تواضع انسان هایی که بیشتر توی چشم هستند نیز شو آفی بیش نیست