سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

تفاوت فرهنگی، قسمت اول

برای خیلی از ماهایی که در دهه سوم زندگی‌مون ( لازم به ذکر نیست که دهه سوم می‌شه از بیست تا سی نه از سی تا چهل ، اون دهه چهارمه ) عزم مهاجرت به فرنگ می‌کنیم جالب ترین نکته و در عین حال سخت‌ترین نکته اینه که وقتی بعد از ۲۵ سال زندگی شخصیتمون کاملا شکل گرفته در حدی که تازه خشک شده و دست زدن بهش یه کمی سخته تازه باید زندگی در یک فرهنگ جدید در کنار انسان‌هایی با خلقیات جدید رو تجربه کنیم. قصد دارم خُرد خُرد اون چیزهایی که تجربه کردم و کردیم  و اون چیزهایی که تا یه ایرانی رو این‌جا می‌بینی با یه حس ذوق و هم‌دردی توامان در موردش باهاش دردِ  دل می‌کنی رو این‌جا یادداشت کنم تا تفاوت‌های فرهنگی به قیمت اخراج کارمند سفارت در برزیل با مربی تیم فوتبال در کره جنوبی تموم نشه.


اولین، مهم‌ترین، بزرگ‌ترین و در عین حال چالش‌برانگیزترین تفاوت فرهنگی خارج از ایران ( خاورمیانه شاید ) با داخل ایران ( خاورمیانه شاید ) توالته. سابقه ورود توالت فرنگی به ایران قطعا خیلی کم‌تر از سابقه ورود توت فرنگی و نخود فرنگی و گوجه فرنگی به ایرانه و این سابقه کم و جا نیافتادن داستان باعث شده هرچقدر شما با مثلا املت با پیاز احساس نزدیکی کنید با قضای حاجت در حالت نشسته احساس راحتی نکنید. البته سابقه رفع حاجت پشت انواع صندلی از صندلی کلاس درس و مدرسه و اتومبیل بگیر تا صندلی  نمایندگی مجلس و بعضا ریاست جمهوری و قس علی هذا در ایران ممکنه وجود داشته باشه، نه که نبوده باشه ولی خب در مقایسه با استایل سنتی آریایی اسلامی این‌قدر کم بوده که از نظر جامعه‌شناسی امری همه‌گیر و قابل اعتنایی تلقی نشده باشه.


به هر حال برای هم‌رنگ جماعت شدن در فرنگ و انگ اُزگَل‌آبادی نخوردن هرچه زودتر خودتون رو برای مراحل فرگشت و تکامل در این زمینه آماده کنید هرچند اگر نخواهید هم عملا انتخاب دیگری ندارید.  البته ایرانیان غیور قبل از کوچ علاج واقعه میکنند و شما در فرودگاه امام، ندید، به ضرس قاطع در چمدان ۹۹ درصد فرنگ اولی‌ها آفتابه، آب‌پاش یا چیزی با همین کارکرد پیدا می‌کنید. با گذر از دهه شصت کم‌کم در خانه‌ها در کنار انواع توالت ایرانی همتای فرنگی‌اش هم بعضا موجود بوده است که با آن شیلنگی که در کنارش تعبیه شده بود اگر از گناه دوپینگش بگذریم، حکم نوعی تلفیق سنت و مدرنیته رو داشت و این امر باعث شده تا ملت بعضا با نیم‌چه آمادگی  پا در این کارزار حساس بگذازند.

شما آن حالت هایدرودینامیکی آب که با آپشن سرد، ولرم و گرم در دسترس بود رو با این حالت تک بعدی خشک و نچسب دستمال کاغذی در ذهنتان مقایسه کنید خودش همه مطلب دستتان می‌آید. فرق دست‌رسی در توالت‌های ایرانی و فرنگی هم که ناگفته پیداست و هرچند در توالت‌های فرنگی غیور مردان ایرانی گاهی با هزار و یک خدعه تر تر آبی به مقصد می‌رسونند اما گزینه شیلنگ در حکم اصل جنس داستان مفصلی دارد. دوستی قدیمی از دوران دبیرستان داشتیم که به وسیله همین شیلنگ دست‌شویی توانسته بود شیوه‌ای جدید ولی کاربردی (حداقل از نظر خودش) برای درمان انواع یبوست و بواسیر پیدا کنه که کم از غنی‌سازی اورانیوم در زیرزمین خانه‌ی اون دختر دبیرستانی دوره احمدی‌نژاد نداشت. البته بعد از ثبت این اختراع کمتر کسی رغبت می‌کرد در منزل این دوست عزیز برای کاری بیش‌تر از "یک" پایش رو درون دست‌شویی بگذارد.


پروسه دست‌شویی ایرانی به دلیل کارایی و پیچیدگی با واحد شماره فقره اندازه‌گیری می‌شود و در حفظ سلامتی جسمانی شما هم تاثیر به‌سزایی دارد. حالت ریلکس و استراحت طور توالت فرنگی رو با حالت درگیرانه و ورزشکارانه توالت ایرانی مقایسه کنید. هر ایرانی در طول روز حداقل یک بار خودش رو در هیبت حسین رضازاده وقتی که وزنه رو از روی زمین کنده و میخواهد یک‌ضرب رو تبدیل به دوضرب کند می‌تواند تصور کند. جدا از اعتماد به نفسی که این قضیه به انسان میده، اگر آن یک فقره پو پو کردن کوتاه و کارراه‌انداز باشد از نظر کالری‌سوزی هیچی نباشد هیچی نباشد در حد یک نرمش قهرمانانه هست و اگر بلند و چالشی باشد که خودش از نظر کالری سوزی در حد یکی از رشته‌های ورزش قهرمانی حساب می‌آید.


توالت ایرانی علی‌رغم دست‌رسی بالا ولی در مایه‌های یک دست جام باده و یک دست زلف یار، دو دست آدم رو به سان گزارش کشتی هادی عامل که دو کشتی‌گیر رو سر و گردن هم کار می‌کنند مشغول می‌کنه و امکان حتی برطرف کردن یک خارش جزیی رو هم از آدم می‌گیره ولی در توالت‌های فرنگی شما بدون هیچ‌گونه تعهدی می‌تونید موبایل به دست در فضای مجازی جولان بدید. از نظر تاثیرات اجتماعی هم همین که در حد یک دست به آب هم شده ملت گوشی را کناری می‌گذراند و به جای تلگرام و وایبر و فیس‌بوک و اینستاگرام روی کاری که دارند می‌کنند تمرکز می‌کنند هم باعث کم شدن اعتیاد به موبایل می‌شود و هم یادآوری نقش بزرگ تمرکز در زندگی و بالا رفتن پرفورمنس در صورت کنار گذاشتن وسایل حواس‌پرت کننده. آن جمله‌ای که اگر در هنگام پوپو کردن فکر کنی، هنگام فکر کردن هم پوپو می‌کنی تلاش نافرجامی از جانب این فرنگی‌ها بوده و ناگفته پیداست قلب سنت ۲۵۰۰ ساله آریایی را نشانه گرفته. چطور شما که در هنگام پوپو کردن لایک می‌کنی در هنگام لایک کردن پوپو نمی‌کنی؟



نظرات 4 + ارسال نظر
سیما چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 12:15 ق.ظ http://flower-ss.blogsky.com

ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ …
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ …
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺫﻫﻦ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ …
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﻟﺬﺕ ﺩﺍﺭﺩ …
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ ...
ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻙ ﻛﺮﺩ ...
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ " ﺑﻮﺩﻥ " ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ...
ﻣﺮﺩ ﻫﻢ "ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ " ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ...
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﻱ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺯﻥ
ﺭﻓﺖ ...
ﺑﺎﻳﺪ ﻓﺪﺍﯼ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﺷﺪ ...
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻲ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻃﺎﻗﺖ ﺁﻭﺭﺩ
...
ﻛﻼﻓﮕﻲ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ ...
ﺧﻼﺻﻪ " ﻣﺮﺩ " ﻭ " ﺯﻥ " ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻱ " ﻣــﺎ " ﺷﺪﻥ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﯼ ...
ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍﻳﺶ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺣﺲ ﻛﻨﺪ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮ ﺩﺭﻛﺶ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ


آپم
یه سری به وب ما هم بزن

shayan پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:53 ب.ظ

خیلی حوب یود. منتظر بقیش هستیم.

Abbas جمعه 3 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:20 ق.ظ

Liked

پیمان سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:07 ب.ظ http://peymankzv.blogfa.com

سلام
سپاس از این همه ذوق و طنز
من هر از گاهی مطالبتونو میخونم
ی پیشنهاد دارم: در تلگرام یک مانال راه اندازی کن و مطالب رو اونجا بذار. اینجوری دسترسی و خواندن مطالب راحتتر میشه. البته وبلاگ بعنوان راه ارتباطی باقی بمونه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد