سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

مبتذل نویسی : قبض موبایل

1.

این روز ها مدام حس نوشتن میاد سراغم و دوست دارم بنویسم و بنویسم و موضوعاتی که تو فکرم می گذره و دوست دارم در موردش بنویسم اون قدر زیاده که وقتی انگشتام رو روی کیبورد می ذارم هیچی نمی تونم بنویسم . نوشتن برای من مثل اعتراف مسیحی هاست . می نویسم تا سبک شم ، اما چه حیف که نمی تونم خوب بنویسم ، می نویسم تا تمرینی بشه که بتونم خوب بنویسم . صادق هدایت ، همینگوی ، ریچارد براتیگان و ... همشون خود کشی کردند یک عده وقتی جوون تر بودند و یک عده وقتی پیرتر شده بودند . شاید به این خاطر که به رضایت از خودشون دست پیدا نکردند ، اون چیزی که تو ذهنشون بود رو نتونستند به اون خوبی که دوست دارند بیان کنند و این عدم رضایت توی گاز خونه و گلوله تفنگ خودش رو به اونها نشون داد. حالا منی که نمی تونم خوب بنویسم و کلی چیز تو ذهنم هست که دیگه ول معطلم ، کی دیدید که همین روزها تپانچه رو گذاشتم تو دهنم و ماشه رو کشیدم.

2.

در مورد نحوه ی نوشتن به من ایراد های زیادی گرفته شده . یکی گفته " حیفه که این قلم به سمت ابتذال رفته " ، یکی دیگه گفته " آقا جون تو همه دلقک بازی های روزانت رو درآر، از این چیز ها بکش بیرون" ، خیلی ها گفتن "اه پسره ی بی شعور بی چاک دهن ، دیگه از حد گذرونده " و خلاصه از این حرف ها زیاد شنیدم. دوست دارم فقط یک چیزی بگم ، این فضا این طوری هست که یک آدرسی هست که شما این آدرس رو تایپ می کنید و به این فضا میاید . این حرفم رو خواهشا به حساب بی ادبی من نگذارید ، دوست دارم بتونم منظورم رو خوب بهتون برسونم .در عین حال که تعجب می کنم که چرا به جای اینکه به خود موضوع بپردازید اندر پیچ این ادبیات متوقف شدید و کلا از این همه توضیح به دوردست به نوک انگشتان من زل زدید و باز هم گلی به جمال آریا و آرش این توضیحات رو می دم.

 من نه لینکم این ور اون ور هست که یکی یهویی بیاد این جا رو ببینه و از راه بدر شه و نه اینکه این جا "تارنمایی" برای بحث های منافی عفت شده باشه . من این جا آزادانه می نویسم و بدون خود سانسوری ، چیز هایی رو که به نظرم درست باشه که این جا بنویسم می نویسم ، یک نفر دیگه هم میشینه و یک جایی و آدرس من رو تایپ می کنه و میاد این جا و مطلب رو می خونه پس اونی که داره میاد اینجا می دونه که ممکنه این جا با چه حرف هایی مواجه بشه و با علم به این میاد . مخاطب های این جا دختر های 14 ساله نیستن که خدای نکرده بیان مطالب فسق و فجور من رو بخونن و چشم و گوش و هزار یک جای دیگشون باز شه. یا داستان "فانتزی تخیلی" از "ماجراهای من و دوست دخترهام" با عکس های قربونش برم نیستن که پسر های 14  بیان و چشم زل به مونیتور و یک دست به کیبورد و یک دست به خشتک پیج من رو بالا پایین کنند . همشون این مراحل رو گذروندن و همشون می دونن این حرف های به ظاهر "مبتذل" که من می زنم چی هست . وقتی من واژه 3.ک.س رو به کار می برم که بخوام یک حرفی بزنم . نمی دونم چی میشه که یک عده به قول آریا میان و این جا رو می خونن و در مورد مفهوم نوشته ها حرف می زنند.عین خیالشون نیست که تو بنویسی 3.ک.س یا "نزدیکی جنسی" . من در این جا سعی می کنم طوری بنویسم که به صحبت های روزانه ی خودم نزدیک باشه . خیلی از کلماتی که ما بد می دونیم اون قدر های بد نیستند ، یعنی خودمون دائم استفاده می کنیم و اون موقع اصلا حس این رو نداریم که بد بوده باشند . البته من از عمد سعی می کنم که یک کمی "بی پروا" بنویسم . این چون از این زبونی که الان وجود داره بدم میاد . این زبون ما ایرانی ها را به سمت "ریا" کشونده و کسایی که من رو می شناسن می دونند که جدا از "ریا" بدم میاد ، خیلی هم بدم میاد . "ریا" فقط به رابطه ما با خدا مربوط نمی شه که "ریا" به همه جنبه های زندگی ما مربوطه .  من "سارتر" نیستم که بیام جلو ی جمع خودم رو نقد کنم و هر چه بدی از خودم به نظرم می رسه جار بزنم که حتی گاهی که این کار رو در ذهن خودم شروع کردم قادر به تموم کردنش نبودم اما حداقل کاری که می تونم انجام بدم اینه که یک کمی بی پروایی به نوشته هام بدم و سعی کنم بدنامی این "تابو شکنی" رو به جون بخرم تا این که این "ریا" لعنتی از ادبیات و فرهنگ من و اطرافیان من بره . خواستم بدونید که ابتذال چیز دیگر است . در هر صورت اگر زیاده روی شده عذر می خوام گرچه این جا ملک خدایی من است و این جا من خدا.چیزی که جامعه نیاز داره تعداد بیشتری خدای متواضع است ، متاسفانه تعدادمان خیلی کم شده :دی

پی نوشت : سر مهیار خلوت شود بدهیم یک تابلو بزند بالای این صفحه که مسوولیت ورود دختران و پسران زیر 16 سال و پیرزن های بالا 60 سال و بیماران قلبی و زنان حامله و زن های بی جنبه و مرد های "کم زمانی" و افراد با سابقه بیماری های خاص را به عهده خودشان بگذارد .

3.

پول موبایلم امروز اومد حالم به شدت گرفته شد . گاهی اوقات با این لامصب زیاد صحبت می کنی و پیه پولش را به تنت می مالی و گاهی مثل این دوره در حالی که فکر می کنی نهایت 20 30 تومان  ( به خدا من که اصلا این دوره صحبت نکردم !!!!! نمی دونم چی شد اصلا) یکهو این پیه 70 تومانی رو چنان مخابرات به اندامت می مالاند که گویا هنگام مالاندن این پیه به اندام یک جاهایی هم از دستش در رفته و یک سری کارهای بی ناموسی کرده که این ماتحت بنده ازبعد ظهر هنگام نماز که این مسج مخابرات آمده این چنین داره می سوزه . گذشت دوره ای که مخابرات دوره ای 200 و 300 تومن از طرف بنده تغذیه می شده و من قول می دم که از این به بعد یعنی عمرا ، سگ این ایرانسل عزیز و نازنین که مسجش 16 تومن می افتد شرف دارد به اون رفیق ناباب همراه اول مسج 9 تومنی که گرچه سگ زرد برادر شغال هست اما همین که آرام آرام وارد "پاچه" و هزار و یک جای دیگرت می شود باز می ارزد به قبضی که یکهو مثل شمشیر ابن مجلم هنگام نماز از پشت بر تو فرود بیاید و تو جوگیر شوی دو دستی سرت را بگیری و سوزشش را از ماتحت محترم حس کنی . خلاصه کلی اعصابم خورد شد و کلی لعن و نفرین و این حرف ها و خلاصه اگر یک روز جواب مسجتان را ندادم بدونید و آگاه باشید که شارژ ندارم حتما و اگر کارتون واجب بود می دونید که باید چی کار کنید دیگه؟ :دی

نظرات 13 + ارسال نظر
کوروموزوم نا معلوم سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://xxxy.blogsky.com

این قبضای کوفتی موبایل و تلفن خونه بلای جونن بازم قبض موبایل میگن موبایل خودشه تلفن خونه خیلی افتضاح تره وقتایی که من خط همراه اولم قطعه یه آرامیش اعصاب و روانی دارم بدون استرس زندگی میکنم مثلا میدونم هر چی هست همون ۱۵۰ تومنیه که قطعش کرده دیگه بیشتر نمیشه

آرش سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ق.ظ

آقا ما مخلصیم!

مهیار سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام مهراز خوبی؟
سلام به اریا و ارش :دی
راستی آریا من معمولا کامنت ها رو با دقت می خونم
یه نظری در مورده یکی از کامنت هات در پست قبلی داشتم که فرمودی "در مورد غیر طبیعی بودن ، اعتراف میکنم که داستان طرد شدن از گله رو تازه شنیدم. زمانی بود که خیلی ها اینکه همجنس گرایی بین حیوانات وجود داره رو تکذیب میکردن. این یکی جدیده!!! "
نمونه بسیاری از فیلم های هم جنس گرایی حیونا تو یوتیوپ هست و به مهراز یادته دو تا گوسفند نر داشتم که یکی با اون یکی رابطه داشت :)) یادت اومد ؟
حالا دیگه ادامه ندم در مورد پست قبلی
مهراز هر چی دوست داری بنویس این دورو اطرافیان من که خیلی دوس دارن تو رو ببینن :دی
هر چی میگم ای مهراز ما پسره خوبیه و راحته می گن نه این از اون هفت خط هاست :)) حتما تو رو خوب شناختن دیگه :))
فعلا

مهراز سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.mahraz.blogsky.com

بابا اریا هم که نگفت نداریم این چیزا بین حیوونا !!!! در مورد حیوون ها هم که خودم اون همه مثال اوردم آریا در مورد طرد شدن بود که اونو گفت .
بابا این چیزا رو میگی ملت فکر می کنند ما چوپون بودیم که گوسفند داشتیم :)) اون بنده خدا ها کجا با هم رابطه داشتند؟ یکی رو به زور می گرفتیم می انداختیم رو سر اون یکی ، یه جورایی رو هم سوارشون می کردیم ، کرم بچگی بوده دیگه :))

سرمه سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ب.ظ

سلام
آقا مهیار
اونایی که اونجان و میخوان مهراز رو ببینن درست فکر میکنن
آخر هفت خطاست :دی

از قبض موبایل متنفرم
شاید یکی از دلایل کنار گذاشتن همراه اولم و آن کردن ایرانسل همین باشه

مهراز سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.mahraz.blogsky.com

اااا تو چی می گی سر مه این آخر هفت خط هاست ؟؟؟؟؟ :)) نه اینکه من و شما شب و روز با هم بودیم ، دیگه می دونی ، آره؟:)) بجه پرروووووو:دی
اره بابا این موبایله حسابی رووووو اعصاااابه

مهیار چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ق.ظ

سلام
مهراز کی میای شمال؟من بیست اردیبهشت می رم اراک از همون جا می رم یزد
چوپوون :دی
راستی آی پی و داری :پی

مهیار چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ق.ظ

:دی
مرسی سرمه :))

سرمه پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ق.ظ

سلام
چاکرتیم مهیار

مهراز :-ال
کارت به جایی رسیده به منی که شب و روز باهات بودم و به پات سوختم میگی پررو؟!
ای(به فتح الف) دل غافل
بذارم برم تنها شی؟!:پی

Aria پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:07 ب.ظ

مهیار جان ، برادر ، با دقت تر بخون :دی
گوسفند ها رو خوب اومدین خداییش ! کلی خندیدم
در مورد مبتذل نویسی هم تو پست قبلی آخرین کامنتی که گذشته بودم در همین ارتباطه. میتونی دوباره بری بخونیش :دی

مهیار پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:03 ب.ظ

آریا جون خوندم :دی
یعنی قبل از اینکه شما بگی خوندم
ولی بازم دم شما گرم
از مهراز خبرت و گرفتم و فهمیدی رفتی خیلی خوشحال شدم و واست آرزوی موفقیت می کنم
خوش باشی

مهیار پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

سلام مهراز امیدوارم این و حتما لینک کنی :))
عجب این دهنمکی بییییییییییییییییییپ
پی نوشت جای بیپ هر چی دوس دارید بخونید

مهیار پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ

http://khabaronline.ir/news-55117.aspx

این منظورم بود :دی شرمند تو دو تا کامنت شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد